معنی مشاور معاویه
حل جدول
لغت نامه دهخدا
مشاور. [م ُ وِ](ع ص) کنکاش کننده.(آنندراج)(ناظم الاطباء). مشیر و وزیر مشورت کرده شده و پنددهنده و پندگوینده.(از ناظم الاطباء). رأی زننده. مشورت کننده. رای زن. کسی که طرف شور و مشورت قرار گیرد.
- مشاور حقوقی، که در امور حقوقی راهنمائی کند و راه برخورداری از قوانین موضوعه را نشان دهد.
- مشاورمالی و اقتصادی، که در امور بانکی، بازرگانی و تولیدی و جز اینها راهنمائی و اظهار نظر کند.
- مهندس مشاور، مهندسی که در کارهای ساختمانی، کشاورزی، فنی و جز اینها، با او مشورت کنند و از تجربه و تخصص او بهره مند گردند.
- وزیر مشاور، وزیری که نخست وزیر در کارهای گوناگون با او مشورت کند و از او نظر خواهد.
- وکیل مشاور، وکیل دادگستری که در امور حقوقی با او شور کنند.
مشاور. [م َ وِ](ع اِ) ج ِ مَشاره، به معنی یک کرد زمین.(آنندراج)(از اقرب الموارد).ج ِ مشاره و مشور.(ناظم الاطباء). مشاویر.(منتهی الارب). مشائر.(اقرب الموارد). و رجوع به مشاره شود.
بئر معاویه
بئر معاویه. [ب ِءْ رِ م ُ ی َ] (اِخ) چاهی بین عسفان و مکه منسوب به معاویهبن عبداﷲ وزیر مهدی. (از معجم البلدان).
فرهنگ فارسی هوشیار
هنداسبار (سبار مشاور)
دفتر مشاور
دفتر اوسکار (اوسکار مشاور)
مشاور
کنکاش کننده، مشیر و وزیر مشورت کرده شده و پند دهنده و پند گوینده، رای زن
فرهنگ واژههای فارسی سره
رایزن، هم سگال
فارسی به ایتالیایی
consulente
فرهنگ معین
(مُ وِ) [ع.] (اِفا.) مشورت کننده، طرف شور.
کلمات بیگانه به فارسی
رایزن
فارسی به عربی
مستشار
معادل ابجد
679